خاصیت زندگی ما همینه !همیشه که نمیشه همه چیز گل و بلبل باشه !قطعا سختی داره ،بالا و پایین داره ، اعصاب خوردی و داد و بیداد....! این هفته برای من و آقای کوهنورد هفته خوبی نبود ، اختلافی که بین آقای کوهنورد و برادر بزرگش پیش اومد ! باعث شد ، سر زده و بیخیر کوهنورد هفت صبح به خونه ما پناه بیاره و من در معرض سکته بودم از ترس و تعجب ! ولی من خودمو دخالت ندادم ... کاری هم ازم برنمیاد مسلما من پشت همسرم هستم. تو این چند روز فهمیدم که همه پشت همسرم هستن و همه حمایتش میکنن،و منم به آرامش و صبر دعوتشون میکنم. اینا همه مشکلاتین ک باید من و همسرم پشت سر بزاریم و حلشون کنیم جدا از فکر خونه و عروسی و هزار و یک مشکلات دیگه ، ولی ما میتونیم و از پسش برمیایم! دیشبم مهمونی برادر اقای کوهنورد بود به بهونه تولد عضو جدید ،بد نبود و خوش گذشت !همه از تیپم تعریف کردن و توی چشم بودم !حس خوبیه وقتی بهمون میگن بچه خودتونو بغل بگیرین و نگاه عاشقونه آقای کوهنورد به من و خجالت کشیدنم ، قشنگ تر از این وقتیکه من برای همسرم میوه پوست میگیرم تا بخوره و خواهر همسر خودشو لوس میکنه و با حالت خاصی میگه وااااای میوه پوست میگیره برا همسرش ....خجالت کشیدن من و دعاهای زیر لبی خواهرش برای خوشبختیمون. همه ی این حسای خوبو مدیون خدای مهربونم. که تا الان حواسش به ما بوده و مسلما از این به بعدم خواهد بود.