عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

چهل و چهار

انواع و اقسام درد و مرضا رو هم که داشته باشی، تا کوهنوردت بهت تاکیید نکنه همراهته باورت نمیشه که بعد بیست و هشت سال یه تکیه گاه داری ، تا اون دردا کم کم برن و گورشونو گم کنن .


هم دردمی هم درمونم ! 

هم شوهرمی هم دوستم !

هم همسرمی هم دردسرم !

هیچوقت فکرشو نمیکردم منم مبتلا به بیماری ارثیمون بشم و دکترم آب پاکی رو بریزه رو دستم...وقتی پیش خواهرم اشک میریختم ، و تو دلم میگفتم حالا چجوری به کوهنورد بگم ! انگاری که فکرمو خونده باشه...گفت : یه جوری بهش بگو که فکر نکنه علاج نداره ! 


اره من آرامش میخوام همین ! 

چهل و سه

دیشب یه ویس 12 ثانیه ای فرستادم تو گروهی که با دوستام هستم .. هیچکدومشون انتظار گفتن اون یه جمله رو از من نداشتن ... با گریه و صدای گرفته .. گفتم من خسته شدم دیگه ...


من چرا باید محکم باشم ؟ مگه خدا زن رو نرم و با احساس نیافرده ؟ پس چرا همه میگن محکم باش؟