چهل و چهار
انواع و اقسام درد و مرضا رو هم که داشته باشی، تا کوهنوردت بهت تاکیید نکنه همراهته باورت نمیشه که بعد بیست و هشت سال یه تکیه گاه داری ، تا اون دردا کم کم برن و گورشونو گم کنن .
هم دردمی هم درمونم !
هم شوهرمی هم دوستم !
هم همسرمی هم دردسرم !
هیچوقت فکرشو نمیکردم منم مبتلا به بیماری ارثیمون بشم و دکترم آب پاکی رو بریزه رو دستم...وقتی پیش خواهرم اشک میریختم ، و تو دلم میگفتم حالا چجوری به کوهنورد بگم ! انگاری که فکرمو خونده باشه...گفت : یه جوری بهش بگو که فکر نکنه علاج نداره !
اره من آرامش میخوام همین !