دیگه آخراشه ..
دیگه آخرامه ...
من یه مامان انسولینی هستم ، با درد های سیاتیکی ،با روحیه کم برای بچه داری...شایدم از اینکه دیگه شرکت نمیرم ناراضیم نمیدونم ..ولی اخرین باری که حالم تو شرکت بد شد و راهی اورژانس بیمارستان شدم برام تصمیم گرفتن دیگه شرکت نیام ..حوصلم سر نمیره تو خونه بنظرم خیلی خوب تحمل کردم که تا اخر هفت ماهگی رفتم سرکار و پر انرژی بودم ولی دوماه اخر سخته..خیلیییی سخته...
مخصوصا که قندم فوق العاده بالا بود تو ازمایشام و دکترم تشخیص انسولین داد وزن بچه نسبت به سنش بالاست و بهم گفته بود قندت بالاس و من از سه ماهگی رعایت شدید کردم ولی خب شد .. باید می شد انگار
دردای کمر و پاهام و گرفتگیه رگهای پشت پام که همیشگی شده ، گر گرفتگی و تو این زمستون بی نهایت عرق کردنم و نمیتونم خیلی برم حمام چرا ؟ چون قولنج میکنه بچم ...
آره میدونم آخراشه .. و من باید تحملمو ببرم بالا
اینا همش مشکلات هورمونی و جسمی میشه ... با روحیه و زندگی آشفته ام چه کنم؟؟
با قسط عقب افتاده و بابای بد دهن و بی ملاحظه اش چه کنم؟که حتا تعارف نمیزنه که من چندماهی قسطتتون رو پرداخت کنم تا خونتون اجاره بره
حالم خوب نیست
حال دلم خوب نیست
حال و احوالم خوب نیست
- ۹۶/۱۱/۰۶