عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

نود و دو

نود و یک

دیگه آخراشه ..

دیگه آخرامه ...

من یه مامان انسولینی هستم ، با درد های سیاتیکی ،با روحیه کم برای بچه داری...شایدم از اینکه دیگه شرکت نمیرم ناراضیم نمیدونم ..ولی اخرین باری که حالم تو شرکت بد شد و راهی اورژانس بیمارستان شدم برام تصمیم گرفتن دیگه شرکت نیام ..حوصلم سر نمیره تو خونه بنظرم خیلی خوب تحمل کردم که تا اخر هفت ماهگی رفتم سرکار و پر انرژی بودم ولی دوماه اخر سخته..خیلیییی سخته...

مخصوصا که قندم فوق العاده بالا بود تو ازمایشام و دکترم تشخیص انسولین داد وزن بچه نسبت به سنش بالاست و بهم گفته بود قندت بالاس و من از سه ماهگی رعایت شدید کردم ولی خب شد .. باید می شد انگار

دردای کمر و پاهام و گرفتگیه رگهای پشت پام که همیشگی شده ، گر گرفتگی و تو این زمستون بی نهایت عرق کردنم و نمیتونم خیلی برم حمام چرا ؟ چون قولنج میکنه بچم ...

آره میدونم آخراشه .. و من باید تحملمو ببرم بالا


اینا همش مشکلات هورمونی و جسمی میشه ... با روحیه و زندگی آشفته ام چه کنم؟؟

با قسط عقب افتاده و بابای بد دهن و بی ملاحظه اش چه کنم؟که حتا تعارف نمیزنه که من چندماهی قسطتتون رو پرداخت کنم تا خونتون اجاره بره

حالم خوب نیست

حال دلم خوب نیست

حال و احوالم خوب نیست