عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

چهل و دو

اینکه بگم ، زندگیمون بایکوت شده و استاپ شده رو مرحله بلاتکلیفی غرولند نیست ، عین واقعیته ... واقعیته که هنوز بعد از نزدیک به شیشماه و بیست و شش روز ، نمیدونیم عروسیمون کی قراره برگذار بشه ، در صورتیکه با حساب و. کتاب خاننواده کوهنورد ما میبایست اردیبهشت ماه عروسیمون میشد. 

ناراحت نیستم که چرا نشد ، نگران اینم که کوهنورد با خانوادش درگیر بشه و حرمتا شکسته بشه ، و این موضوع رو خیلی بزرگ و پیچیدش کنن. 


امشب آرزو میکنم مشکل همه آدما حل بشه و در کنارش مشکلات ماهم ، من چشم امیدم فقط به خداست نه به بندش.  ... متاسفانه بنده ای سر راهمون قرار گرفته که دل کندن از مال دنیاش براش کمی سخته و زندگی مشترک من و کوهنورد در گرو راضی شدن ایشونه .. از خدا میخوام خودش قلبشو روشن کنه... 

چهل و یک

عیدی تمام و کمال یا به جرات میتونم بگم بیش از حدی که کوهنوردم برام آورد ، عشقمو دوبرابر کرد،ن اینکه بگم چون پول خرج کرده ، اصلا ... اون بفکر بودنش ، منو عاشقش کرده. و منم ازش حسابی تشکر کردم..


یه مانتو و شلوار خیلی خوشگل هم بعنوان روز زن خرید و همچنین بلوز و دامن برای مامانم و یه بلوز برای مادرش که امشب هدیه دادیم.


منم قصدم اینه برای روز مرد براش بترکونم،امیدوارم اون چیزی که مد نظرم هست رو بتونم بخرم. 

چهل

پارسال ، خونه پدر بزرگم موقع تحویل سال دعا کردم برای خودم ...


دعا کردم دیگه سرما نخورم..

دعا کردم زیاد گریه نکنم..

دعا کردم در برابر دل شکوندنا راحت کنار بیام..

و دعا کردم تکلیفم مشخص بشه..


امسال ، خونه پدربزرگم همه ی دعاهامو در طول سال ٩٤ یا همون سال عروس گرفته بودم 


با افتخار در کنار کوهنوردم سر سفره هفت سین پدر بزرگم نشستم ..


دعا کردم خدا به همه سلامتی بده..

دعا کردم درکنار کوهنوردم خوشبخت و خوشحال زندگی کنم..

و خیلی دعاهای دیگه ، که مطمعنم بهشون میرسم ،چون خدا قادر و تواناس ....