عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

هشتاد

نمیدونم حکمت خدا چیه .. البته قطعا من عقلم قد نمیده به حکمتش من هرچقدر از کارای بی برنامه ای که قراره ایندمو ی جورایی اونجوری که دلم میخواد پیش نبرم ، بدم میاد .. به سرم میاد !


البته ناگفته نماند حتما خدا میخواد که اینجور اتفاقات برام بیافته و بهم بفهمونه بشین سر زندگیت و بسه و شوهرم کردی ادم نشدی ؟ 


هرچقدر من از وقوع اتفاق جلوگیری میکنم .. ولی نمیشه اون اتفاقی که باید بیافته .. میافته !


خب من و کوهنورد پدر و مادر شدیم.. طبق برنامه ریزیمون نبود ولی جزو خواسته هامون بود ! 


وقتی صدای قلبشو شنیدم نمیدونین چ حالی داشتم .. یه قطره اشکم ریختم خیلی هیجتن داشتم بخاطرش.. و خیلی خوشحال شدیم و صداشو فرستادم برای کوهنورد و کلی قربونش رفت ..


خداروشکر با اینکه ماهای اول بارداریم هست ولی علایم عجیب غریب و افتضاحی ندارم مثل بقیه خانما و میتونم بیام سرکار البته خستگی و کوفتگی دارم .. که کوهنورد مهربونم تمام زحمتای خونرو میکشه.. 


وارد فصل جدیدی از زندگی شدیم .