بیست و شیش
تو این مدتی که ننوشتم اینترنتم داغون بود و البته سرمم شلوغ ..دیگه کم کم داره رفت و امدام زیاد میشه به خونشون مثلا سه روز تاسوعا و عاشورا رو اونجا بودم البته کوهنوردم به خاطر کارای هییت زیاد نبود خونه یا اینکه سرکار بود ولی همون چند ساعت دیدن هم غنیمت بود و استفاده کردیم ..
ازش عکس میگیرم برام ژست میگیره..
پا به پای من برای عکاسی میاد تو هییت ها و برام راه باز میکنه ،شدم افتخارش پیش بچه محلاش.
پنج شنبه زن عمو شدم ..نی نی یک هفته زود به دنیا اومد و خداروشکر حال مادر و بچه خوبه و مشکلی نیست و من و کوهنوردم به دیدنشون رفتیم زیر بارون و با موتور خیلی حال داد خیس شدیم ولی کیف کردیم باهم.
کوهنوردم بهم میگه: قبل اینکه زن و شوهر باشیم خوشم، میاد رفیقیم باهم حتا گند میزنم میام بهت میگم و منم میگم همیشه همچین مردی میخواستم !
دغدغه این روزای ما دنبال خونه رفتنه و گشتن و بدست اوردن قیمتاس که کوهنوردم تمام تلاششو میخواد کنه تا اول زندگیمون مستاجر نباشیم به زودی هم خدا بخواد صاحب ماشین میشیم. خدا خیلی هوامونو داره و من و کوهنوردم هیچوقت از شکرش کم نمیزاریم.
- ۹۴/۰۸/۰۹