عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

هفتاد و شش

برنامه ریزی رو دوست دارم .. هر روز توی تقویم محل کار نگاه میکنم و برای تعطیلایامون برانامه میچینم .. البته باید مرخصیشم جور بشه قطعا .. ولی تا الان پیش نیومده که طبق برنامم پیش نرم ..


کوهنورد اوایل مثل من نبود .. هر چه پیش آید خوش آید بود ، ولی من همه کارام با برنامه .. حالا جفتمون حد وسط شدیم طوری که چند شب پیش بهم گفت : عزیزم یه برنامه توپ برای تعطیلات عید فطر بچین برا خودمون تو ک برنامت بیسته :)))


و منم یه فکرایی تو سرم داره میچرخه ! که اگه اوکی بشه مینویسم بعد..


دنبال لباسم .. آرایشگاه و آتلیه برای عروسی که قراره بریم . امیدوارم مشکلی پیش نیاد چون همین عروسی رفتن هم یه برنامه دراز مدت میخواد ... 


دو هفته ای میشه که مادر کوهنورد تو بیمارستان بستری شده به خاطر قلبش .. و من هفته ای یکبار میتونم برم به دیدنشون .. کوهنورد هم دو سه روز درمیون .. بهش میگم بیشتر به مادرت سر بزن ، میگه باشه ولی گوش نمیده ! و میدونم بعدت پشیمون میشه .. خداروشکر از چشم من کسی نمبینه چون هیچوقت بدی نکردم بهشون.


دیگه اینکه همین :)

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۱)

سلام
خداوند شفاشون بده انشاالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی