عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

پونزده

به سرعت میگذرونیم ..

اولین ناهار دونفرمون تو هزار و یک شب..

اولین پاساژ گردیمون.. قرارمون هشت و نیم صبح..

اولین ابراز احساسات شدید آقای کوهنورد، اونم با بوسیدن دست من تو رستوران و زود عذر خواهی کردنش.. 

اولین خرجی آقای کوهنورد که گذاشت توی کیفم..

اولین نگرانیش بعد از خاموش شدن گوشی من..

اولین گریه آقای کوهنورد پشت تلفن بخاطر دل نگرانی شدیدش..

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی