به سرعت میگذرونیم ..
اولین ناهار دونفرمون تو هزار و یک شب..
اولین پاساژ گردیمون.. قرارمون هشت و نیم صبح..
اولین ابراز احساسات شدید آقای کوهنورد، اونم با بوسیدن دست من تو رستوران و زود عذر خواهی کردنش..
اولین خرجی آقای کوهنورد که گذاشت توی کیفم..
اولین نگرانیش بعد از خاموش شدن گوشی من..
اولین گریه آقای کوهنورد پشت تلفن بخاطر دل نگرانی شدیدش..
- ۹۴/۰۶/۱۵