عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

دوازده

این روزای من و آقای کوهنورد پر از استرسه..البته بیشتر من..سرماخوردگی و تپش قلب و استرس شدید گر گرفتن یخ زدن دست و پام .. کلافم کرده ،امروز رفتم دکتر و کلی قرص و امپول بهم داد..به حدی استرسم بالاست که تا حرف خانوادخ آقای کوهنورد میشه همه میفهمن و سریع حرفشونو عوض میکنن،چون حال من خیلی بد میشه..

آقای کوهنورد میگه عادی باش..تموم میشه.نگران نباش من پیشتم..ولی از اونجاییکه هنوز خیلی بهش وابستگی و علاقه ندارم ،آروم نمیشم..تصمیم گرفتم بریم مشاوره ولی تایم نداریم..

چهارشنبه  میریم خونشون.. و یکی از روزای استرس زا تموم میشه.. و اگر به توافق برسیم هفته بعدش بله برونمون میشه..

مثل یه خوابه برام.. تلخ و شیرینه.. 

خدایا خودت میدونی چقدر آشوبم . آرامشم تویی

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی