عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

نه

حس مزخرفی که این روزا اومده بود سراغم با یه خبری از طرف آقای کوهنورد .. تبدیلش میکنه به یه روزنه ی امید تو دلم.. ازطریق معرف متوجه شدم که حال مادر آقای کوهنورد اصلا خوب نبوده و بیمارستان بستری شدن.

طی صحبتایی که با معرف شده آقای کوهنورد شماره موبایل منو خواسته تا باهم تلفنی صحبت کنیم و بیرون بریم برای آشنایی بیشتر..ولی از اونجاییکه خانواده من سختگیرن تا نیومدن پدر آقای کوهنورد.. همچین اجازه ای به ما نمیدن ..البته منم اینجوری راضی ترم.. من دیگه خودمو سپردم به دست تقدیر و قسمت.. اگه قسمتم باشه خدا خودش هوامو داره

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی