عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

هشتاد و دو

دوران عجیب و غریبی رو می گذرونم .. دو هفته ای هست که فینگیلی بهم فشار میاره و داره جا باز میکنه هرچیم که میخورم سر معدم میمونه .. با قرص و استراحت باید هضمش کنم .. 


از دیگر هیجانات این دوره هوس های شدید و افتضاح و آبرو بر من تو محیط شرکت به حدی که ساندویچ همکارمو میبعلم و بیچاره ها زل  میزنن به قیافه من .. انگار دارم چی میخورم انقدر با لذت ساندویچو میخورم که واقعا پسرای شرکت دلشون بحال من میسوزه ! 


یا اینکه بیچاره ها جرات ندارن حرف غذا بزنن و من درجا باید بخورم ... همیشه هم یه ناخنکی به ناهاراشون میزنم .. همین الانم همکارم رفته برام غذای هووسونه بخره .. خیلی خجالت میکشما و اصلا و ابدا دست خودم نیست ! 


وقتی بخاطر دوغ محلی اشک میریزم و نصف شب کوهنورد برام آمادش میکنه .. یا هوس یه دونه پیاز ترشی میکنم .. هوسامم تمومی نداره ! نمیدونم چند درصد مثل من اینجوری هستن ولی خب سخته ... گاهی اوقات هرکسی توانایی اماده کردنشو نداره منم که سرکار خسته و جنازه می رسم خونه ..


واااااااااااااااااااااااای غذامو اورد خدایاااااااااااااااااااا شکرت

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۴)

خخخخ چقد خوبه.

پاسخ:
بله خب !
کوهنورد جان چقدر خنده دار بود الحمدلله که هوس میکنی و تهوع نداری به اون صورت...پسسسس نوش جوووونت غذا ها رو تو نمیخوری که فندق کوووچولو دارن به غذاهای همکاراتون ناخنک میزنن...پس بدون هیچ خجالتی بذار بچه کارشو بکنه و هوساشو برطرف کنه:))))))
پاسخ:
یکی از آپشن هایی که خدا برام گذاشت همین حالت تهوع بود البته دارما خیلی کم و چون سرکار هم میام مجبورم خال خودمو خوب کنم و خودمو نندازم .. اره دیگه خجالتو کنانر گذاشتمو میبلعم برا خودم :))

ما هم تو اتاقمون یه بانوی باردار داریم. خیلی هوس غذا نمیکنه. برعکس غذاهای مارو اخ و پیف میدونه. داریم غذا میخوریم یه جوری دماغشو میگیره انگار دور از جون داریم .... میخوریم. والا.

ترجیح میدادم مثل تو هوس چیزای عجیب غریب بکنه ولی انقدر ادا نداشته باشه برامون. تو از اون باردارهای بامزه ای. خوشم می یاد با اشتها غذا میخوری.

منم راستش شاید یواش یواش تو فکر نی نی بیفتم. شاید البته.

پاسخ:
سلام پرنسس

چرا ادرستو نذاشتی تا بیام بخونمت ..

خب منم یکم اوایل به بوی غذا حساس بودم اون بنده خدا هم دست خودش نیست من حالشو میفهمم.ولی خب رعایت میکردم و نمیزاشتم حالم بد بشه ولی خیلیا هم الکی ادا درمیارن .. من واقعا فکر میکردم باردار که بشم نمیتونم کنترل کنم خودمو و خیلی خیلی لوس و ادا دار میشم ولی بارداریمم عجیب غریبه مثل بقیه نشدم :)) یعنی تو بگو دریغ از یک روز مرخصی بخاطر حال خراب :)))

حتما بفکرش باش من نمیدونم چند سالته و موقعیتت چجوریه ولی حتما اقدام کن . 
آدرسمو داری عزیزم. چند بار برام کانت گذاشتی. با اینحال دوباره آدرسمو گذاشتم.
پاسخ:
اها نمیدونستم پرنسس همین وبلاگه :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی