هفتاد و دو
خـــانمِ کـــوهنـــورد | چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۱۰ ب.ظ |
۱ نظر
همینکه بشینیم با کوهنورد در مورد گرفتن مرخصی برای رفتن به عروسی دوستمون صحبت کنیم ، یه چیزی قلقلکم میده ... چون متقابلا دوستمون هم برای عروسی ما اومد تهران .. حالا ما میخوایم بریم اصفهان .. حس خوبیه وقتی میبینی دوستای 4-5 ساله وبلاگیت یکی یکی دارن سر و سامون میگیرن حالا یکی با داشتن شغل خوب .. یکی با تموم شدن درسش ، یکی با ازدواج با یار چند سالش یا حتا با یار جدیدش.. خلاصه به ثمر رسیدن زندگی دوستامو که میبینم خیلی ذوق میکنم براشون .. چون دوستی های ما پایداره .. قراره تا پیری باهم باشیم ..چون پشت همو خالی نمی کنیم.. برای شادی های دوستم شاد میشم و از غمش ناراحت ... تو تک تک لحطه های انتخابای زیباشون منو شریک میکنن ...
برام خیلی ارزش دارن ..
کم کم باید خودمونو برای عروسی با شکوه هستی ِ مجید اماده کنیم ..
حالا من لباس چی بپوووووووشم ؟؟؟؟
- ۹۶/۰۲/۱۳