هفتاد و یک
دروه مهمونیام شروع شده تقریبا سه هفته ای می شه که هر جمعه مهمون دارم ، یعنی بازدید عیدمون .. خداروشکر تا الان هم روسفید بودم چه از زمینه پذیرایی ، چه پخت و پز ، چه داشتن برنامه ریزی و سرو شام به موقع .. حتا نشستن با مهمونا و صحبت کردن باهم .. دارم به اون درجه از کمال خونه داری می رسم تقریبا .. سخته ..خانم های شاغل و متاهل می تونن درک کنن ولی محبتای همسر مهربونم نمیزاره خستگی خیلی تو تنم بمونه .. با دل و جون همراهم هست ...
این روزها از اون کشمش بین کوهنورد و خانوادش خیلی کم شده .. یعنی چون رفت و امدمون کم شده طبیعتا ناراحتی ها هم کمتر میشه .. بماند که من زیاد اهل دخالت توی روابطشون نیستم و باید همیشه مدافع کوهنورد باشم ولی گاهی اوقات خودمم کم میارم و ناراحتیمو بروز میدم .. اونم با دوستای خوبم درد و دل می کنم و اونا هم شاید نتونن راهکار مناسبی بدن ولی حداقلش اینه که می تونن گوش کنن به حرفام و همین باعث تخلیه فکری و روانی می شه .. و از این بابت خیالم راحته که پیش چه کسایی حرفامو میزنم چون خیلیا از ناراحتیام سو استفاده کردن و کوبیدن توی سرم !
هوای این روزای تهران خیلی خوب شده .. جون می ده برای پیاده روی .. عکاسی .. سفر .. ماهم که وقت هیچکدومو نداریم شماها اگه دارید ازش نگذرید.
من برم سراغ کارام ..
روز خوش.
- ۹۶/۰۲/۰۹