عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

چهل و شیش

صدای نفسهاش که منظم میشن ، به سختی دست راستمو دراز میکنم بسمت گوشی و با سختی برش میدارم ، میرم تو تلگرام تا بقیه ی صحبتای بچها رو ببینم. چشماشو باز میکنه و با ی لحنه مهربونی که خنده هم همراهشه میگه:چی میخوای از تو اون گروهات..میگم:آدم تنها به هر چیزی پناه میبره ..میگه:مگه من نیستم پیشت که احساس تنهایی میکنی ؟ 


خوب ک فکر میکنم به این نتیجه میرسم ، حتا اگر کوهنوردمم در کنارم باشه باز تنهام ... 

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی