عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

هفت

دیروز دورهم نشسته بودیم که موبایل خواهرم زنگ خورد..

آقای کوهنورد بود !

من یهو گوشام تیز شد .. آقای کوهنورد کلی عذرخواهی کرده بود از اینکه حال مادرش خوب نیست و به محض بهتر شدنشون قرار بعدی رو میزارن..

دروغ چرا ! منتظر بودم  ... دو هفته سکوت کردم و به روی خودم نیورده بودم که منم از آقای کوهنورد خوشم اومده.. 

خلاصه طی تلفن بازیا متوجه این شدیم که آقای کوهنورد و خانوادش تو راه برگشت از مشهد ظاهرا غذای بین راهی خورده بودن و همگی مسموم شدن . 

باز استرس وحشتناک وجودمو گرفته ..
  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی