خیلی اتفاقی متوجه شدم آفای کوهنورد رفته مشهد
خواهرم میخندید و می گفت رفته که دخیل ببنده که تو بهش جواب مثبت بدی .. منم هیچ عکس العملی از خودم نشون ندادم!
این روزا تو خونه ما همه از مراسم بله برون و عقد و جشنش صحبت میکنن .. اما تو دل من تو فکر من خیلی فراتر از این حرفا میگذره.. من این مراسما و برو بیا هارو مثل یه خواب میبینم ، یه خوابی که دلم میخواد یکی بزنه رو شونم و بیدارم کنه.. بگه تموم شد !پاشو ..
حالا چه مثبت چه منفی .. فقط میخوام تموم بشه ابن روزاا..
خدایا .. میشه آرومم کنی ؟
- ۹۴/۰۵/۱۰