عـــاشِقــانــه یِ آرام دو کــوهــنورد و فینگــــیلی

تا رسیدن به قله ، راهی نمانده

پاییز تمام نشده بود که به قله رسیدیم

در تابستان زندگیمان و در اوج خوشبختی خدا به ما معجزه ای داد

آخرین مطالب

چهار

خیلی اتفاقی متوجه شدم آفای کوهنورد رفته مشهد 

خواهرم میخندید و می گفت رفته که دخیل ببنده که تو بهش جواب مثبت بدی .. منم هیچ عکس العملی از خودم نشون ندادم! 

این روزا تو خونه ما همه از مراسم بله برون و عقد و جشنش صحبت میکنن .. اما تو دل من تو فکر من  خیلی فراتر از این حرفا میگذره.. من این مراسما و برو بیا هارو مثل یه خواب میبینم ، یه خوابی که دلم میخواد یکی بزنه رو شونم و بیدارم کنه.. بگه تموم شد !پاشو .. 

 

حالا چه مثبت چه منفی .. فقط میخوام تموم بشه ابن روزاا..

 

خدایا .. میشه آرومم کنی ؟

  • خـــانمِ کـــوهنـــورد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی